مراسمی با عنوان جشنواره تلویزیونی جام جم (در تاریخ 92/10/27) از سوی صدا وسیما در مرکز همایش های بین المللی این سازمان برگزار شد که بازیگران مطرح و مشهور سریال های تلویزیونی با اوضاع بسیار اسف بار و آریش های غلیظ در این برنامه شرکت کردند تا جایی که دوربین های صدا و سیما هم مجبور به سانسور کردن حضور آنان در این مراسم بود.
بازیگران زن بدحجاب در این مراسم که هیچ محدوده ای را برای خودشان قائل نیستند و توجهی به مسائل و ارزشهای اسلامی ندارند، چگونه به عنوان یک هنرمند برتر و چهره به جوانان ما معرفی می شوند که این مسئله جای بسی تاسف و نگرانی است.
خوشــــگله! چند لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟
خانوووووووم… شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟ خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه میشنید! بیچــاره اصلاً اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش میداد. تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیاش بازگردد. روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… شـاید میخواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…! دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی میگفت انگار! خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد… امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمیکرد…! انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمیکرد! احساس امنیت کرد… با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه میکند! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد… دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!
فرهنگ برهنگی
و
برهنگی فرهنگی
تفاوت عمده ی فرهنگ جدپد غربی و فرهنگ اسلامی ، در تعرپف «انسان» منعکس می شود . اگر انسان برحسب
فرهنگ غربی، موجودی است که معنوپّت، فرع و رو بنای زندگی مادّی اوست ، در فرهنگ اسلامی موجودی است که
معنوپّت، کمال مطلوب و غاپت و نهاپت زندگی اوست. نکته ی مهم اپن است که در اسلام، معنوپّت و روحانپّت به هپچ
روی در مقابل مادیّت و جسمانپّت قرار نگرفته است . دپن برای آن نپامده است تا ما را از جسم پک سره غافل سازد
و از دنپا جدا کند ، بلکه برای آن است که به ما « اندازه »، بپاموزد تا بتوانپم با حفظ اعتدال*، از افراط و تفرپط مصون بمانپم و مثلاً چنان نباشپم که خود را فقط تن بپنگارپم و جز به بهره وری از جسم به هپچ چپز نپندپشپم .
در چنپن بپنشی، دپگر تن ، تنها بخش وجود انسان نپست و خوش بخت شدن نپز، تمتّع* محدود جسمانی مپان تولّد
تا مرگ نپست. انسان راه درازی در پپش دارد که مرگ پکی از گذرگاه های آن است. او رو به سوی خدا دارد که کمال
مطلق و سرچشمه ی همه خوبی ها و ارزش هاست . او خود را شرپف تر از آن می داند که به جسمش شناخته
شود و وظپفه ی خود را خطير*تر از آن می بپند که تنها به بدن نماپی و آراپش جسم بپردازد. انسان درهمه ی بینش
های معنوی و از جمله در اسلام، برای آن لباس به تن نمی کند که تن را عرضه کند ، بلکه لباس می پوشد تا خود را
بپو شد.لباس برای او پک حرپم است؛ به منزله ی دپوار دژی است که تن را از دستبرد محفوظ می دارد و کرامت* او را و ..... .
ادامه مطلب...